مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 436

1. گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت

2. گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت

3. گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی

4. گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت

5. دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم

6. کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت

7. گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد

8. گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت

9. گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت

10. گفتم به فر عدلت عدلند و بی‌غرامت

11. گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه

12. گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جامت

13. گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری

14. گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت

15. گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر

16. گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت

17. گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن

18. گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت

19. گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا

20. گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت

21. گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت

22. گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت

23. خامش که گر بگویم من نکته‌های او را

24. از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از رهگذر خاک سر کوی شما بود
* هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
شعر کامل
حافظ
* دل گم کرده در این شهر نه من می‌جویم
* هیچ کس نیست که مطلوب مرا جویان نیست
شعر کامل
سعدی
* ز شست صدق گشادم هزار تیر دعا
* ولی چه سود یکی کارگر نمی‌آید
شعر کامل
حافظ